آگهی دفاع از پایان‌نامه

موضوع: «طرح و ارزیابی بکارگیری نظریات علمی برای حل مسئلهٔ فاعلیت الهی در جهان فیزیکی»

دانشجو: حسین نصراللهی

استاد راهنما: دکتر رضا حاجی‌ابراهیم

استاد مشاور: دکتر ابراهیم آزادگان

استاد داور داخلی: دکتر ابوالفضل کیاشمشکی

استاد داور خارجی: دکتر ابوتراب یغمایی

 

زمان: سه‌شنبه، ۱۳۹۳/۱۱/۲۸ ساعت ۳ بعدازظهر

مکان: دانشگاه امیرکبیر، ساختمان فارابی، طبقهٔ سوم

حاشیه‌ای بر رسالهٔ سینوی

یک سنت حسنه‌ای در این وبلاگ جریان داشت که گزارشی از جلسات دفاع بعضی از دانشجویان سابق امیرکبیر در آن گذاشته می‌شد. به‌منظور برپاداری سنن حسنه و برای جلوگیری از مرگ تدریجی یک وبلاگ، چیزهایی دربارهٔ جلسهٔ دفاع دوستم سینا نصیری می‌نویسم.

سینا برای روایت ماجرای گرانباری، ابتدا سری به پیشینهٔ بحث زده بود و تلقی هنسن و کوهن را بازسازی کرده بود. بعد هم به‌طور مفصل به مناظرهٔ فودور-چرچلند پرداخته بود. فلذا خواندن رسالهٔ سینا را به کسانی که می‌خواهند روی این موضوع و فیلسوف‌ها کار کنند، پیشنهاد می‌کنم. رسالهٔ سینا از نظر داوران خوب و خیلی خوب توصیف شد. معلوم بود که زمان زیادی برای کار گذاشته و تسلطش در پاسخگویی به سؤالات داوران مشهود بود.

نقطهٔ اوج دفاع سینا آنجایی بود که گفت به‌جای کار کردن روی مقاله‌های اخیر دربارهٔ دعوای فودور-چرچلند وقتش را به خواندن کوهن اختصاص داده و از این موضوع راضی است! معلوم است خون امیرکبیری در رگ‌هایش جریان دارد! ما ورودی‌های ۹۱، در بین دانشجویان امیرکبیر تنها کسانی بودیم که هیچ درسی با موضوع کوهن نداشتیم. شاید به همین خاطر باشد که هرکداممان در پایان‌نامه‌هایمان به‌نحوی به زلف پریشانش چنگ زده‌ایم. مع‌الاسف چیز زیادی هم دستمان را نگرفت؛ بندهٔ خدا کچل بود!

رسالهٔ سینا از هجده و نیم، نمرهٔ هجده گرفت. به سینا به خاطر این رساله و دفاع خوب و قوی تبریک می‌گویم. بعد از دو-سه سال دوستی، آن‌قدر او را می‌شناسم که بگویم پسر بسیار خوش‌فکری است. افکار او دو شاخصهٔ دقت و عمق را باهم دارد. مطمئنم اگر خودش را جدی بگیرد یکی از فیلسوفان آیندهٔ ایران خواهد شد. از نظر من تنها چیزی که ممکن است او را از این مهم بازدارد، خوش‌تیپی‌اش است! شما تابه‌حال فیلسوف خوش‌تیپ دیده‌اید؟!

آگهی دفاع از پایان‌نامه

عنوان: «بررسی نقد جری فودور بر آموزه‌ی گرانباری مشاهده‌ها از نظریه‌ها»

دانشجو: سینا نصیری

استاد راهنما: دکتر حسین شیخ‌رضایی

استاد راهنمای همکار: دکتر مرتضی صداقت

استاد داور داخلی: دکتر مجید داوودی‌بنی

استاد داور خارجی: دکتر ابوتراب یغمایی

 

زمان: چهارشنبه ۱۳۹۳/۱۱/۱۵ ساعت ۱۰ صبح
مکان: دانشگاه امیرکبیر، ساختمان فارابی، طبقه‌ی سوم

طرح درس مقولات ویژه در امیرکبیر

بسم الله الرحمن الرحیم

عناوین بخش ها و منابع درس مقولات ویژه در فلسفه علم

مجید داودی بنی

 

عناوین موضوعات متناسب با 32 جلسه تدوین شده است. هدف آشنا کردن دانشجویان علم با برخی مباحث تکنیکی و جدید فلسفه علم است تاکید اصلی بر موضوع ساختار نظریه های علمی است.

 

 

ساختار نظریه های علمی

 

  1. مبانی ساختارگرایی در فلسفه علم

**Russell, B., “On the relations of universals and particulars,” Proceedings of the Aristotelian Society, 11 (1911)

Carnap, R, Introduction of  The Logical Structure of the WorldThe Logical Structure of the World, Berkeley (1928)

Suppes, P. "What Is a Scientific Theory?" in Morgenssbesser's Philosophy of Science Today, New York (1967)

Sneed, J., Chapters III and IV of The Logical Structure of Mathematical Physics, (1971)

 

Da Costa and French's "Model's, Theories, and Structures: Thirty years on', Philosophy of Science, Vol. 67,  (2000)

Patrick Suppes, first and second chapters of Representation and Invarianceof Scientific Structures CSLI (2002)

** Craver's "Structures of Scientific Theories"in The Blackwell Guide to the Philosophy of Science (2002)

 

  1. واقع گرایی ساختاری علمی معرفتی

Ramsey, F.P. “Theories,” in R.B. Braithwaite (ed.), The Foundations of Mathematics and Other Logical Essays (1929)

Demopoulos, W. and Friedman, M., “Critical notice: Bertrand Russell'sThe Analysis of Matter: Its historical context and contemporary interest,”Philosophy of Science, 52 (1985)

Stein, H., “Yes, but… Some skeptical remarks on realism and antirealism,”Dialectica, (1989)

**Worrall, J., “Structural realism: The best of both worlds?” Dialectica, (1989)

Zahar, E. “Poincaré's structural realism and his logic of discovery,” in G. Heinzmann et al. (eds.), Henri Poincaré, Nancy (1994)

Votsis, I., “Is Structure Not Enough?” Philosophy of Science, 70 (2003)

Cei, J. and French, S. “Looking for Structure in all the Wrong Places: Ramsey Sentences, Multiple Realizability, and Structure,” Studies in History and Philosophy of Science, 37 (2006)

 

 

  1. واقع گرایی ساختاری علمی وجودی

**Ladyman, J., 1998. “What is structural realism?” Studies in History and Philosophy of Science, 29: 409–424.

–––, 2002 ‘Science, metaphysics and structural realism. Philosophica, 67: 57–76.

 

French and Ladyman's "Remodeling structural realism: Quantum physics and the metaphysics of structure, Synthese136, (2003)

French, "A Model-Theoretic Account of Representation (Or, I Don’t Know Much about Art . . . but I Know It Involves Isomorphism)", Philosophy of Science 70 (2003)

 

 

  1. انواع متباین ساختارگرایی علمی

 

Van Fraassen , Bas C. ‘On the Extension of Beth’s Semantics of Physical Theories’, Philosophy of Science, 37, (1970)

________________ “From a View of Science to a New Empiricism”, in Monton (2007)

Dicken, P. “Constructive Empiricism and the Metaphysics of Modality”,British Journal for the Philosophy of Science, 58 (2007)

**Bueno, O., “What is Structural Empiricism? Scientific Change in an Empiricist Setting,” Erkenntnis, 50 (1999.)

Bueno, O.,  “Empiricism, Conservativeness, and Quasi-Truth”, Philosophy of Science, 66 (1999)

 

  1. انتقاد به ساختاراگرایی علمی

 

Psillos, S. “Is structural realism possible?” Philosophy of Science 69(2001)

Chakravartty, A. “The Structuralist Conception of Objects.” Philosophy of Science, (2003).**Frigg, R. and Votsis, I. ‘Everything you always wanted to know about structural realism but were afraid to ask’, European journal for philosophy of science, (2011),

Halvorson, H.. “What Scientific Theories Could Not Be.” Philosophy of Science 79:183–206. (2012)

 

 

ادراک اخلاقی

فبک در شریف

نشست «چالش‌های علم جدید برای ادیان»

به گزارش پایگاه خبری مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، نشست علمی «چالش‌های علم جدید برای ادیان» به همت گروه ادیان و عرفان   و با حضور پرفسور محمد لگن هاوزن و دکتر حسن میانداری  دوشنبه 28 بهمن‌ماه از ساعت 15:30 تا 18 در سالن نشست‌های مؤسسه برگزار می شود.

علم (تجربی) و دین کارا‌ترین نیروهای مؤثر بر انسان هستند. با تأمل در اهمیت علم و دین برای بشر، گزاف نیست اگر بگوییم سیر آیندة تاریخ بستگی به تعامل‌ نسل معاصر با روابط فیمابین آن دو دارد. امروزه علم شیوة مقبول و محترم شناخت جهان به شمار می‌رود و باید با تبیین دیدگاه علم و دین، از تعارض‌های احتمالی عقاید دینی با مسائل علمی بکاهیم.
امروزه طرفداران الحاد با دلایل ایجابی و با دست به دامان علم زدن، دیدگاه خود را تبیین و توجیه می‌کنند. به همین سبب نمی‌توان این بحث را حاشیه‌ای پنداشت و کنار نهاد.
منازعات قرون معاصر میان علم و دین، اهمیت این بحث را جدی ساخته است. هرچند بسیاری از نزاع‌ها دامن‌گیر دین مسیحیت و کتاب مقدس است، ولی پاره‌ای از دستاوردهای علمی، باورهای مشترک ادیان را به چالش کشیده است، نظیر بحث خلقت انسان و نظریة‌ تکامل داروین، نظریة روانکاوی فروید، که دین را عامل سرکوب امیال دانسته و حقانیت دین را مخدوش می‌سازد، نظریة کیهان‌شناختی نیوتن، ماکس پلانک و نسبیت انیشتین، با تلقی جدید از علیّت و زمان، که نحوة ارتباط خداوند با جهان را متحول می‌سازد و نیز پیشرفت‌های جدید رایانه‌ای، هوش مصنوعی، یا کشف مولکول‌های DNA که نگرش انسان‌شناسی دینی را دچار مخاطره کرده است.
بررسی نحوة مواجهة ادیان با این چالش‌ها، یا حتی برشمردن چالش‌های پیش‌روی ادیان از سوی علم جدید، امری قابل توجه و بایستة‌ پژوهش است.
در این نشست علمی اساتید به موضوعاتی همچون 1. بررسی نحوة عمل‌کرد خدا در جهان هستی (Divine action )، با توجه به وجود قوانین فیزیکی و علمی و  2. رویکرد تکاملی به اخلاق و طبیعت‌گرایی اخلاقی خواهند پرداخت.

همایش...

لذت نقاشی با عینک فلسفه علم

1. اگر کتاب سرگذشت فلسفه برایان مگی را خوانده یا دیده باشید، متوجه تفاوت آن با سایر کتاب های تاریخ فلسفه شده اید؛ کتاب پر است از نقاشی ها، مجسمه ها و تصاویر ازرشمند تاریخی. آثاری که حرف های بسیاری در دل خود دارند و تأمل و درنگ روی هر کدام ارزش چند صفحه متن خوانی را دارد بلکه بیشتر هم!

بخش «آغاز علم نوین» با یکی از این نقاشی ها شروع می شود. بدون اینکه چیزی از «ارزیابی آثار هنری» بدانیم و تنها با نگاه کردن با عینک فلسفه علم، می توان از این نقاشی لذت برد. (هر چند در ابعاد نقاشی بدسلیقگی شده و حتی قسمتی از نقاشی هم برش خورده است).

چندی پیش ارائه ای داشتم درباره مجادلات روش شناختی در کیهان شناسی، مبنای کار مقاله ای از دانشنامه استفورد بود. بحث سنگینی بود و برای ارائه بهتر به این نقاشی متوسل شدم. بحث روی این بود که دانشمندان در کیهان شناسی چگونه نظراتشان را موجه می کنند. یعنی پس از آنکه پرده جهل انسان را کنار زدند و چیزهای تازه ای دیدند، چگونه می توانند این دیده ها را به دیگران هم نشان دهند (دیدن در اینجا استعاره است) و آن را اثبات کنند!



آن وسط همه چیز مطمئن و معلوم است. آن وسط آدم ها به کار و بارشان مشغول اند؛ کشاورزان سرگرم کشاورزی، صنعت گران به صنعت و شوالیه ها و گلادیاتورها و فوتبالیست ها و هنرپیشه ها به مبارزه و سرگرمی و حاکمان به حکومت مشغولند و در مجموع «همه چی آرومه».

اما در آستانه ها از آرامش و اطمینان خبری نیست. در آستانه ها دانشمندان متر به دست به تفکر مشغولند و عارفان انگشت به دهان به نظاره. عارفان در حیرت می مانند و این دانشمندان هستند که دنبال راهی اند تا آستانه را به دیگران هم نشان دهند، پس به ورطه روش کشیده می شوند.

بماند که پایان راه مثل همیشه طنزی غم آلود است؛ وقتی که دانشمندان سرکشی را با روش رام کردند و به توصیف و آزمون درآوردند و خورجین شان را روی دوششان انداختند و برای یافتن آستانه ای تازه دل به جاده سپردند، مدعیان سر و کله شان پیدا می شود: بیا! این همان است که ما می گفتیم، پس حق با ما بوده و هست.

برای منی که نه عارف هستم و نه دانشمند و نه آستانه نشین جهل بشری، هنوز این نقاشی می تواند معنا و مفهوم داشته باشد. اینکه انسان بتواند به آستانه های خود برسد و پرده روزمرگی و تعصب را از روزگار خود کنار بزند و بهتر ببیند، دستاورد کمی نیست. که برای بهتر زیستن باید بهتر دید. رسیدن به آستانه های خود دستاورد کمی نیست و به اندازه همین آدم توی نقاشی تردید و دودلی به بار می آورد و همینطور دست به عصا بودن. به نظرم اینجا هم روش مهم است.

2. دکتر اکرمی را که می شناسید – جناب سیاوش که خوب می شناسد!- ایشان کتابی تألیف کرده اند با عنوان اصلی «از دم صبح ازل تا آخر شام ابد» و عنوان فرعی «تبیین کیهان شناختی آغاز و انجام جهان». کتاب پر است از فرمول های ریاضی، که هیچ از آنها سردر نمی آورم، و شعرهای بزرگان ادب فارسی، که هیچ از ارتباطشان با فیزیک جدید سر در نمی آورم. با این همه طرح روی جلد تا بخواهید جذاب و زیباست.


نقاشی روی جلد، اثر موریس اشر نقاش هلندی است. برداشت ایشان از نقاشی با موضوع کتابشان مرتبط است و سفیدی بالای نقاشی را همان صبح ازل می دانند و سیاهی پایین نقاشی را شام ابد. البته این نقاشی را با عینک اگزیستانسیالیستی هم می توان دید – آن هم از نوع کیرکگاردی- می توان سفیدی بالا را «وجود» فرض کرد و سیاهی پایین را «دلهره وجودی» و یک شکل نبودن پروانه ها را تعبیر به «فردیت» کرد و به این نتیجه کیرکگاردی رسید که فردیت دلهره وجودی را تشدید می کند.

نقاشی زیر هم از اشر است گویا این نقاشی را با الهام از نظریه نسبیت کشیده است.

نقاشی های بیشتر از اشر

انحلال یک پارادوکس

«آیا خدا می‌تواند سنگی به‌وجود آورد که خودش نتواند بلندش کند؟» این سؤال یکی از اوّلین سؤالات جدی فلسفی‌ای بود که در دوران کودکی با آن مواجه شدم. یادم هست که یکی از بچه‌ها این سؤال را پرسید و معلم پرورشی‌مان گفت که این شبهه را اوّل انقلاب مارکسیست‌ها می‌کرده‌اند. گویا همین حرف آن زمان برایم جواب تلقی می‌شد چون به‌یاد نمی‌آورم که دیگر به آن فکر کرده باشم. احتمالا پیش خودم فکر کرده‌ام که چون این شبهه را مارکسیست‌ها می‌کرده‌اند، حتما چیز غلطی بوده.

مدّت‌ها بعد دوباره با این سؤال روبرو شدم و دنبال جواب گشتم. جوابی که شنیدم این بود که قدرت خدا به امور منطقاً محال تعلق نمی‌گیرد. این ضعف خدا نیست، بلکه ضعف آن امر است که پتانسیل موجود شدن ندارد؛ مثل دایره‌ی سه‌ضلعی. دوباره قانع شدم و حتی یادم می‌آید که برای اظهار فضل، از دیگران این سؤال را می‌پرسیدم و بعد از اینکه از جواب دادن درمانده می‌شدند معما را حل می‌کردم.

تا اینکه چند روز پیش دوباره نشستم و به این سؤال فکر کردم. جواب‌های قبلی دیگر نمی‌تواند قانعم کند؛ زیرا مگر منطق چه شأنی دارد که حد و مرز قدرت خدا را تعیین می‌کند؟ مگر هر چیزی منطقاً محال باشد، از نظر هستی‌شناسانه هم محال است؟ قوانین منطق را چه کسی درست کرده؟ اگر آنها مخلوق خدایند، پس چطور قدرت خدا را حد می‌زنند؟ و اگر مخلوق نیستند پس حادث نیستند و اگر چیزی غیر از خدا بتواند قدیم باشد پس چرا کلا عالم را قدیم ندانیم و پای خدا را وسط نکشیم؟

به‌علاوه، بازی‌های زبان دیگری وجود دارد که قوانین منطق (مثلا اصل امتناع تناقض) در آنها معتبر نیستند. مثلا بازی زبان شعر و بازی زبان عرفان:

می‌شدم در فنا چو مه بی‌پا                        اینت بی‌پای پادوان که منم (مولوی)

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی         که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی (سعدی)

فلک در خاک می‌غلتید از شرم سرافرازی         اگر می‌دید معراج ز پا افتادن ما را (بیدل)

از این که بگذریم می‌توانیم به تحقیقات مردم‌شناسانه‌ی ایونس-پریچارد درباب قبیله‌ی آزاند رجوع کنیم. اعضای این قبیله معتقدند که پسران یک جادوگر، جادوگر می‌شوند ولی در عین حال جادوگر بودن نسل‌های بعدی را نمی‌پذیرند. در حالی که به نظر ما این نتیجه‌ی منطقی چنین اعتقادی است. آنها با این باور‌های متناقض زندگی می‌کنند و مشکلی هم ندارند.

آنچه می‌خواستم بگویم این است که منطق، آن جایگاه رفیع و استعلایی را در بعضی بازی‌های زبان دیگر ندارد، چه رسد به اینکه بخواهد واجد چنان جایگاهی باشد که دامنه‌ی قدرت خداوند را تعیین کند. لذا این راه‌حل که بگوییم به خاطر محالِ منطقی بودنِ وجودِ چنین سنگی، مسئله حل می‌شود به‌نظر من درست نیست. ما هیچ دلیلی نداریم که فکر کنیم چون امری برای ما محال تلقی می‌شود، برای خداوند هم باید محال باشد.

اگر از راه‌حل من بپرسید باید بگویم راه‌حلی ندارم. برعکس من اصلا فکر می‌کنم سؤال غلط طرح شده و باید منحل شود. من به تبعیت از ویتگنشتاین فکر می‌کنم طرح سؤال از «قادر مطلق»، در اندازه‌ی توانایی زبان نیست و باید کنار گذاشته شود.

 

پی‌نوشت یک: من اصلا پارادوکس را توضیح ندادم. اگر علاقه‌مندید، «پارادوکس قادر مطلق» را از اینجا بخوانید.

پی‌نوشت دو: برای دیدن تحقیقات درباره‌ی قبیله‌ی آزاند، یا به کتاب خود ایونس-پریچارد رجوع کنید:

E. E. Evans-Prichard: Witchcraft, Oracles and Magic among the Azande

یا به مقاله‌ی پیتر وینچ:

‌Peter Winch: Understanding a Primitive Society

یا به فصل هفت کتاب دیوید بلور:

‌David Bloor: Knowledge and Social Imagery

یا هر جای دیگری که در این باره چیزی نوشته‌اند!

پی‌نوشت سه: اگر همه‌ی اینها را خواندید و قانع نشدید سری بزنید به گروه فلسفه علم امیرکبیر و درباره‌ی اختیاری یا اجباری بودن درس سمینار سؤال کنید. وقتی جوابی شبیه به اینکه «اختیاری است ولی باید بردارید!» را شنیدید، ایمان خواهید آورد.