نقش چارچوب های مفهومی در شکل گیری پارادایم

تامس کوهن بر این نکته تأکید دارد که پارادایم ها با وجود اینکه میدان دید را به صورت عظیم محدود می کند، برای گسترش علم ضرورت اساسی دارند و پذیرفتن این محدودیت ها را به سبب اعتمادی می داند که محققان به آن پارادایم دارند. (کوهن، 1369 : 38) چرا که علم هنجاری، که فعالیت اغلب دانشمندان ناگزیر تمام وقت به آن اختصاص دارد، مبتنی بر این فرض است که جامعه علمی می داند جهان به چه چیز شباهت دارد (همان : 20) و در واقع پارادایم تخیل علمی دانشمندان را شکل می دهد، هر چند انقلاب ها سبب ساز تغییراتی در این تخیل علمی می شوند. یا به تعبیر کوهن، هر یک از آنها (کارهای لاوازیه، کپلر و اینشتین) طرز تخیل علمی را به راه هایی تغییر شکل داده که ما سرانجام نیازمند به آن شده ایم آن را به صورت تغییر تغییر شکلی از جهانی که کار علمی در آن صورت می گیرد در نظر بگیریم.(همان : 21)

مثالی از تاثیر چارچوب های مفهومی بر طرز تخیل علمی

از مرگ گالیله در سال 1642 تا انتشار کتاب اصول نیوتن در سال 1687 چهل و پنج سال گذشت. در این مدت، دگرگونی های زیادی هم در سازمانهای اجتماعی مطالعات علمی و هم در طرز تخیل علمی دانشمندان بوجود آمد. اما شاید بتوان مهمترین چارچوب مفهومی که در محیط فکری آن زمان اثر بسیاری داشته را در اندیشه ماشین جهانی دکارت ریشه یابی کرد.   یکی از نمونه های زیبای اندیشه خداباوری (deism)  را می توان در نوشته های رابرت بویل (1691 -1627) یافت. بویل می نویسد «خدایی که توانسته است جهانی را چنان طراحی کند که همچون ماشین کار کند، بیشتر شایسته پرستش است تا خدایی که فقط چند نوع ماده گوناگون آفریده و به هر یک میلی طبیعی داده است تا رفتاری بر طبق آن داشته باشد.» بویل همچنین باور به نقصان این ماشین و لزوم دخالت بیشتر الهی را اهانت به خدا می دانست. (هولتون، 1375 جلد سوم : 2 و 3)

در چنین محیط فکری و با وجود نهادهایی چون انجمن سلطنتی علوم طبیعی که در سال 1662 تأسیس شد، می توان به چارچوب های مفهومی و نیز به طرز تخیل علمی نیوتن نزدیک شد و البته خود نیوتن هم کار را ساده تر کرده است و در پیشگفتار چاپ اول اصول نوشته: «چون پیشینیان در بررسی اشیای طبیعی، بیشترین اهمیت را برای علم مکانیک قائل بوده اند، و امروزیها، با کنار گذاشتن صورت های جوهری و چشم پوشی از کیفیت های مرموز تلاش کرده اند که پدیده های طبیعت را تابع قوانین ریاضی بدانند، من هم در این رساله تا آنجا که به فلسفه مربوط است، ریاضیات را پرورانده ام ... .(همان، جلد دوم : 97) این نوشته به روشنی بیانگر این مطلب است که نیوتن در چارچوب های مفهومی زمان خود می اندیشید و درون چنین چارچوبی مفهومی و با نوآوری های مفهومی چون جرم، جاذبه، اینرسی و ... و ابزار ریاضی مانند دیفرانسیل و انتگرال، پارادایم مکانیک نیوتنی را پی افکند.

آنچه در این نوشته بیشتر مد نظر است نقش کلیدی چارچوب مفهومی در شکل گیری پارادایم ها است. چارچوبی که مفاهیم در آن تعریف دقیق و مشخص دارند، چنین چارچوب هایی مستعد پروراندن پارادایم هستند. در علوم انسانی و به طور خاص در تکوین علم اقتصاد، ایدئولوژی اصالت فایده این نقش را ایفا کرد.

ویژگی آنچه که این روزها علوم انسانی اسلامی نامیده می شود، فقدان چارچوب مفهومی دقیق و مشخص است که موجب پراکندگی تحقیقات و پژوهش ها در این زمینه شده است به گونه ای که این دستاوردها یا اصلا ً علم نیستند و یا تنها با نام اسلامی و در ذیل پارادایمی دیگر انجام شده اند. ضروری ترین کاری که در این حوزه می بایست صورت گیرد، تعریف دقیق و مشخص انسان ایرانی – اسلامی است چرا که انسان محور علوم انسانی است و تا موضوع علم تعریف دقیق نداشته باشد، تحقیقات فاقد شاخص ارزیابی می باشند. با توجه به تمام مانوری که روی الگوی اسلامی – ایرانی می شود، هنوز ابعاد این مسأله تشریح نشده است. چرا که این مسأله هزینه هایی دارد و هزینه آن همان است که کوهن یاد آور شده است: محدودیت. و البته چون مدعا در این مسأله علم اسلامی است، پذیرفتن محدودیت برای آن آسان نیست.

منابع

کوهن، تامس، ساختار انقلابهای علمی، ترجمه احمد آرام، سروش، 1369.

هولتون، راذرفورد، واتسون، طرح فیزیک هاروارد، ترجمه احمد خواجه نصیر طوسی و هوشنگ شریف زاده، انتشارات فاطمی، 1375.