کشتی شکستگانیم* ای باد شرطه برخیز
کانت تمهیدات را نوشت تا jمام نکاتی که در نقد خرد ناب نوشته است، به یک نگاه دیده شوند و غموض ناشی از تفصیل آن را رفع نماید. او تلویحاً از کسانی که از تحمل رنج فکرکردن می گریزند و نقد خرد ناب را خالی از لطف و پرابهام می داند گله می کند و هرچند که مطمئن هستم توان چنان نوشتنی را داشته اما صراحتا اعلام کرده، «وقتی مسأله موجودیت معرفت ... درمیان است... دیگر پذیرفته نمی دانم که فیلسوفی از عامه پسند نبودن و جالب و مطبوع نبودن آن شکوه کند.»
او آنچه در نقد خرد ناب آورده را علمی به کلی جدید معرفی میکند که سابقا در فکر هیچکس نیامده و تصور آن نیز در ذهن احدی خطور نکرده است. البته خود را مدیون نکته ای می داند که جرقه آن را شک هیوم جهانید.
الان نمیخواهم بگویم آن شک چه بود و کانت چه نکته ای را به قول خودش –یا به قول مترجم!- از آن مستفاد کرد (چرا که احتمالا یا می دانید، و یا اگر هم نمیدانید میتوانید مثلا در صفحات 85 تا 90 تمهیدات پاسخ مختصری را بیابید).
« هیوم نیز درباره چنین علم صوری ممکنی [که در نقد خرد ناب آمده] کمترین گمانی نبرده بود، لذا برای سلامت، کشتی خود را در ساحل شکاکیت به گل نشاند تا در آنجا بماند و بپوسد، در صورتی که من برآنم تا بر این کشتی ناخدایی بگمارم که قادر باشد با استفاده از اصول مسلم دریانوردی ...، مجهز به یک قطب نما و مجموعه کاملی از انواع نقشه ها، آن را به سلامت، به هر جا که دلخواه اوست هدایت کند.»(کانت، تمهیدات، ترجمه حداد عادل، ص91)
*ظاهرا در بعضی نسخ به جا کشتی شکستگانیم، کشتی نشستگانیم هم آمده، که به نظرم برای "ما" چندان تفاوتی ندارد، درد هر دو را درک میکنیم!
پینوشت عمومی: البته به گمانم کشتی کانت هرگز به گل ننشسته تا بفهمد هیچ ناخدایی دوست ندارد کشتی اش در ساحل بماند و بپوسد. شاید بعضی از ناخداها منتظر باد و حتی نسیمی موافقند!
پینوشت خصوصی: چقدر این تشبیه ساحل و دریا تشبیه آشنایی است! بعضی از این کشتی شکسته ها (و یا کشتی نشستگان) کشتی را رها میکنند و خودشان در آّب شیرجه میزنند!
باتوجه به ضعف شدید در اطلاع رسانی فلسفه علم و موضوعات وابسته، برآنیم که با کمک همه دوستان و علاقه مندان به فلسفه علم، وبلاگی پویا جهت ارتقا فلسفه علم داشته باشیم.