اگر شما هم پای ثابت همایش ها و سمینارهای فلسفی باشید مطمئنا چند روز گذشته به این فکر کرده اید که دوشنبه و سه شنبه خود را چگونه بگذرانید. دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی؟ دانشگاه تهران، همایش فلسفه برای علم هنر زندگی؟ موسسه حکمت و فلسفه، همایش فلسفه و طبیعت؟ دانشگاه شریف همایش روزجهانی علم در خدمت صلح و توسعه؟

خبر این آخری را نشنیده بودید؟! خب احتمالا به نظرشان فلسفه علم جایگاهی در ترویج علم در ایران ندارد که نام هیچکدام از مدعوین این همایش نامی آشنا در فلسفه علم نیست. این امر میتواند پاسخ فلسفه علم به همان سوالی باشد که «آیا علم قرار نبود منجی بشریت باشد؟». پاسخ به این سوال را بارها شنیده ایم. بیکن به طمع ساختن بهشت این جهانی، وعده بهشت آن جهانی را موهوم خواند و اینچنین پدر علم مدرن نام گرفت. اما همین علم مدرن با سقوطش از آسمان، در جنگ جهانی اول و دوم، خود جهنمی این جهانی را رقم زد.
فلاسفه این را یکی از دلایل رشد رویکردهای تاریخی و اجتماعی به علم در اواسط قرن بیستم میدانند چرا که عیان شد علم آنچنان که تصور میکردند –به تنهایی- منجی بشریت نخواهد بود. و اگرچه طول عمر آدمی و کمیت زندگیش را افزایش داده، اما این الزاما به معنای پیشرفت بشر نخواهد بود. و اینگونه بود که علم شد "علم" و پیشرفت شد "پیشرفت". و چه زیبا گفته اند:«ما آمده ایم به دنیا که با زندگی قیمت پیدا کنیم، نه به هر قیمتی زندگی کنیم»

بگذریم.
هدفم از این نوشته گلایه ای به مسئولین هماهنگی این همایش ها و یا عدم وجود چنین مسئولی است. مگر پنجشنبه هفته گذشته روز جهانی فلسفه نبوده است؟ خب مگر هدف از جهانی شدن یکپارچه  شدن و وحدت داشتن نیست؟ آیا واقعا ما علوم انسانی خوانده ها توانایی مدیریت و تنظیم زمان چهار پنج همایش را نداریم؟ اگر نداریم چرا هر گوشه که می نشینیم ادعا میکنیم که باید مدیریت را از دست مهندس ها و نگاه مهندسی شان به انسان و جامعه درآوریم؟ مگر در طول سال چند بار چنین اجتماعاتی برقرار است که مخاطب را مجبور به ترجیح یکی از میان چند می کنند؟ نکند این هم نوعی یارکشی پنهانی است که نشان دهند جماعت به کدام سو تمایل دارند؟

به عنوان مثال-که فقط یک مثال است و مسئولین همایش های دیگر را هم شامل میشود- آیا رئیس موسسه حکمت و فلسفه که خود صبح دیروز یک سخنرانی در کنگره داشتند و بعد از ظهر یک سخنرانی در نفل لوشاتو، چنین تشخیص داده اند که حضور خود در دوجا کافی است و دیگر نیازی نیست اساتید و پژوهشگران و دانشجویان موسسه یشان در آن جای دیگر حضور داشته باشند؟ آیا ایشان که خود در مسند ریاست هستند توانایی جابه جایی همایش خودشان را نداشتند؟ نمیشد دو روز پایانی هفته را به همایش فلسفه و طبیعت اختصاص دهند؟ و یا نمیشد همایش دانشگاه تهران دو روز ابتدای هفته برگزار شود و این دو روز میانی بماند برای کنگره؟ اصلا این کنگره بین المللی! چه لطفی بدون حضور دکتر دینانی ها و اردکانی ها و خسرپناه ها دارد؟ نکند فلسفه اساسا جزو علوم انسانی نیست، و یا فلسفه از نوع اسلامیش نداریم؟!

میدانید این اجبار به رجحان شبیه به چیست؟ روز اول عید نوروز است و باید میان مهمانی ای که در خانه پدریتان و مهمانی ای که در خانه پدر همسرتان برقرار است یکی را انتخاب کنید. و حتما دیده اید و یا درک میکنید که انتخاب در چنین مواقعی چه معضلی میشود آنقدر که گاهی تصمیم میگیرید به نشانه اعتراض یا از سر استیصال در انتخاب در هیچکدام شرکت نکنید. ویا اگر در یکی شرکت کنید به محض دیدن کوچکترین کمبود و کاستی، که میتواند برامده از سلیقه شما باشد، مدام خود را سرزنش میکنید که چرا دیگری را انتخاب نکرده اید.

البته عدم انتخاب راه "عاقلانه ای" نیست- حداقل در انتخاب میان چند همایش یا سخنرانی چنین نکنید. اگر هم حین همایش توقعاتتان برآورده نشد خود را بابت عدم انتخاب دیگری سرزنش نکنید آسمان همه جا یک رنگ است!