چرا باید «هستی و زمان هایدگر» بخوانیم؟
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
چرا باید «هستی و زمان» بخوانیم؟
اقبال روزافزون جامعهی علمی و فکری ایران -اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی- به اندیشهی مارتین هایدگر به هیچ روی بیوجه و تصادفی نیست. این اقبال بهویژه از دههی دوم پس از انقلاب اسلامی به اینسو، رو به فزونی چشمگیری نهاده است.
افزون بر اهمیت برای فضای فکری ایران، هایدگر در سطح جهانی نیز متفکری بس بسیار مهم به شمار میآید. جریانهای فکری معاصر همچون هرمنوتیک، پدیدارشناسی، ساختارگرایی، اگزیستانسیالیسم، الهیات وجودی، نحلههای پستمدرن و... همه کم و بیش متأثر از اندیشهی اویند. اگر بپذیریم که فرادهش اندیشهی مغرب زمین -اعم از طنین مدرن یا ضد مدرن آن- به عنوان فرادهش مسلط بر زمانه، یکی از مؤلفههای شکلگیری زیستجهان ما نیز هست، میتوانیم ادعا کنیم که تدقیق در اندیشهی هایدگر، شناختی از موضع و موقف فکری خود ما نیز به دست میدهد. همین واکنش گستردهی دهههای اخیر به اندیشهی وی نشان از مناسبتی دارد که ما با این اندیشه داریم و سهمی که این اندیشه در فهم ما از ایستار خودمان میتواند داشته باشد.
«هستی و زمان» بهنحوی انکارناپذیر نهتنها نقطهی کانونی اندیشهی هایدگر، بلکه جامع اندیشهی پیش از هایدگر و بذرهای اندیشهی پس از وی نیز هست. فهم اندیشهی پسین هایدگر -که بهعلت اشتمال بر مباحثی چون تکنولوژی، هنر، تاریخ هستی، اومانیسم، متافیزیک و ... بیشتر مورد اعتنای ایرانیان بوده- بدون فهم این اثر ناممکن است. کتاب افزون بر آنکه متافیزیک تاکنونی را ویران میکند، در این ویرانگری امتداد متافیزیک پیش از خود نیز هست. نظربازی هایدگر جوان -هایدگر پیش از هستی و زمان- با متافیزیک قرون وسطی، کاتولیسیسم، نئوکانتیسم و... شاهد این ماجراست. هستی و زمان بیتردید جزء پراهمیتترین آثار اندیشهی مغربزمین در قرن بیست است و دامنهی تأثیر آن همچنان در حال گسترش.
اما جای بسی تأسف است که عنایت اهل تفکر ایران به هایدگر عمدتاً فاقد دقت و عمق یک تحقیق فلسفی بوده است. وقتی اندیشهای به نیازهای فکری جامعهای پاسخ میدهد، همواره در معرض این خطر نیز قرار میگیرد که در جهت این نیازها سامان و جهت داده شود. دههها در ایران سخن از هایدگر رفت، بیآنکه بنیادیترین اثر او -هستی و زمان- خوانده شده باشد. همین نقیصه احتمالاً پاشنه آشیل التفات ایرانیان به هایدگر است. خوانش این کتاب، اندیشهی هایدگر را در جایگاه خود به عنوان یکی از مواقف فرادهش اندیشهی مغرب زمین قرار میدهد و از بسیاری آرای او رمزگشایی و راززدایی میکند؛ چیزی که به نظر میرسد بیش از هر چیزی در مورد مواجهه با اندیشهی این فیلسوفِ تأثیرگذار، ضروری به نظر میرسد.
اطلاعات بیشتر در
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 23:45 توسط مروارید
|
باتوجه به ضعف شدید در اطلاع رسانی فلسفه علم و موضوعات وابسته، برآنیم که با کمک همه دوستان و علاقه مندان به فلسفه علم، وبلاگی پویا جهت ارتقا فلسفه علم داشته باشیم.